سالهاست که مسایلی چون هشدار نسبت به خطر نفوذ سکولاریسم در حوزه و توجه حوزه به نیازهای انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در زمینهی نظامسازی و توجه به مقولهی فقه حکومتی، از جملهی اصلیترین تذکرات رهبر انقلاب اسلامی بوده و چند ماه پیش نیز ایشان باز هم درباره این خطر هشدار دادند.
درباره ریشههای پدیداری سکولاریسم در اندیشه غرب و مسیحیت و تفاوتهای آن با اندیشه اسلامی «محمد محمدرضایی»، استاد پردیس قم دانشگاه تهران، سردبیر دو مجله علمی ـ پژوهشی «فلسفه دین» و «قبسات» و مؤلف کتب «اندیشه اسلامی 1 و 2 » گفتوگو کردیم.
سکولاریسم تدبیر زندگی بدون دین و آموزههای وحیانی است
*آیا عقل ابزاری و علم تجربی در اندیشه سکولار مفهوم پیدا میکند؟
-در ابتدا بگویم که سکولاریسم به لحاظ لغوی به معنای دنیا مداری و اصالت دادن به دنیا است امروزه این تفکر میکوشد که بدون استعانت از دین به ساماندهی زندگی دنیوی انسانها بپردازد، معتقدان به این تفکر تأثیر دین را تنها در جنبههای خصوصی زندگی انسان میدانند نه در ابعاد اجتماعی و عرصههای سیاسی زندگی. به تعبیر دیگر مدافعان سکولاریسم میکوشند زندگی انسان را از طریق ابزارهای مادی صرف چون عقل ابزاری، علوم تجربی و ... بدون استعانت از وحی ساماندهی و تدبیر کنند، سکولاریسم یعنی تدبیر زندگی اجتماعی انسانها بدون دین و آموزههای وحیانی.
البته این نکته در اندیشه سکولاریستی مهم است که دین و آموزههای وحیانی میتواند در رابطه انسان با خدا قرار بگیرد و انسان به طور خصوصی و شخصی دین داشته و بدان پایبند باشد ولی این پایبندی دینی را در سایر ابعاد زندگی دخالت ندهد.
تفسیرهای نادرست از کتاب مقدس زمینه ظهور سکولاریسم را در غرب فراهم کرد
*درباره زمینههای بروز سکولاریسم در جامعه توضیح دهید؟
-با توجه به اینکه خاستگاه این تفکر در مغرب زمین یا جهان مسیح بوده، عوامل بسیاری سبب پیدایش این اندیشه میشود، نخست متون مقدس که شامل منابع اولیه دینی جهان مسیحیت است به این معنا که تفسیرهای ناروایی که از کتاب مقدس به عمل میآید، براساس تحریفهای موجود زمینه را برای ظهور سکولاریسم هموار کرده است. در کتاب مقدس «انجیل متی» آمده است که حضرت عیسی در پاسخ به یک پرسش از شخصی از مسیحیان که آیا مالیات به قیصر روا است یا خیر؟ تعبیری دارد که «مال قیصر را به قیصر ادا کنید و مال خدا را به خدا». این عبارت به این معنا است که مالیات دادن که کار دنیوی است برای مقام پادشاه است و به خدا ارتباطی ندارد و منی که پیامبر خدا هستم کاری به موارد دنیایی ندارم و شأن و مقام و حکومت از شئون بشری است نه شئون الهی و این در کتاب مقدس آمده است، این موارد به جدایی دین از سیاست انجامید.
در یک جای دیگر حضرت عیسی در پاسخ به سؤال فردی که پرسید آیا تو پادشاه یهود هستی؟ ایشان پاسخ داد که «اگر پادشاهی من این جهانی بود، خدّام من جنگ میکردند تا تسلیم یهود نباشند اما اکنون من کاری به این جهان ندارم». از این تعبیر به خوبی بر میآید که پادشاهی این جهان مربوط به حضرت عیسی و حواریون او نیست و کسان دیگری که با او نسبتی ندارند باید به پادشاهی دنیا بپردازند و این همان آموزه جدایی دین از سیاست است.
نبود شریعت به رشد سکولاریسم در غرب انجامید
*علاوه بر اینها آیا در مسیحیت، شریعت معنا و پایهای دارد؟
-اتفاقاً عامل دیگری که باعث رشد سکولاریسم در جوامع غربی شد، نبود قوانین اجتماعی و حکومتی در مسیحیت بود. در آیین مسیح قوانین اجتماعی و حکومتی به تعبیری شریعت وجود ندارد، حتی مسیحیانی که تا نیمه اول قرن اول میلادی به شریعت تورات ملتزم بودند از آن تاریخ به بعد شریعت را نقض و ملقا کردند. در سال 50 میلادی شورای مسیحیان اورشلیم به نسخه شریعت موسی فتوا دادند و در واقع کسانی که از آن به بعد مسیحی شدند، شریعتی برایشان وجود نداشت. شریعت در واقع همان احکام حلال و حرام در دین است، همین نبود شریعت باعث رشد سکولاریسم در غرب شد.
قدیمیترین انجیل نیز با تحریفاتی روبه رو شده است
کتاب مقدس تحریف شده است و قدیمیترین انجیل حدود 40 سال بعد از ورود حضرت عیسی توسط حواریون با کم و کاست نگاشته شده و این کتاب آموزههایی دارد که با عقل و دانش تجربی سازگار نیست و حتی با علم نیز مخالفت دارد، همین باعث شده تا روشنفکران و دانشمندان به مسیحیت بیاعتنا شوند و موضعی سکولاریستی اتخاذ کنند، برای نمونه براساس دیدگاه مسیحی خطای آدم و حوا و رانده شدن آنها از بهشت به دلیل خوردن از میوه درخت ممنوعه به این دلیل بود که میوه این درخت «معرفت» بود، بنابراین برای متفکران القاء شد که معرفت با رستگاری و سعادت جاودانه همراه است، اگر میخواهید با معرفت باشید در بهشت هستید و معرفت با تدین سازگاری ندارد، بنابراین باید یکی از آنها را انتخاب کرد، غربیان نیز دانش و تعقل بشری را انتخاب کردند و معرفت انسانی را کنار گذاشتند.
نکته دیگر این است که متکلمان و فیلسوفان مسیحی برای دفاع از مسیحیت، افکار و عقاید خود را با دین مسیح عجین میکردند و این به مرور زمان جزو دین شد به طور مثال قرائت ارسطو از مسیحیت در دین ارایه شد و اندیشه یکی از متفکران اهل کتاب چنان با مکتب ارسطو در آمیخت که هر معارضهای با جهان شناسی او را معارضه با دین مسیح میدانستند، بنابراین اگر کسی میخواست با آن مخالفت کند یا قرائت جدیدی از جهانشناسی ارایه دهد، به حساب دین گذاشته میشد، این هم به تعارض علم و دین کمک کرد و باعث شد تا مردم از دین گریزان شوند.
برخورد نامناسب ارباب کلیسا با مسیحیان
*برخورد و ارتباط کلیساییان با مردم چگونه بود؟
- برخورد ناشایست متولیان کلیسا با دانشمندان نیز مشهود است، این نوع برخوردها، دانشمندان را از دین گریزان کرد و سبب شد تا در ساماندهی زندگی خود دیگر به کلیسا اعتنایی نکنند. فساد مالی و اخلاقی، فروش آمرزشنامهها و دادگاههای تفتیش عقاید از جمله رفتارهای نادرستی بود که به سکولاریسم در غرب کمک کرد.
ویل دورانت در آن زمان آمار قربانیان این برخورد خشن را اینطور گزارش داد، از سال 1480 تا 1488، 8800 نفر سوزانده و بیش از 9 هزار نفر را به طرق مختلف کیفر کردند و به طور کلی از سال 1480 تا 1808، 31 هزار و 912 تن را سوزاندند و 391 هزار و 450 تن را محکوم کردند، حالا میتوان بررسی کرد که این برخورد خشن با دانشمندان چه خساراتی را برجای گذاشته است و باعث شده تا دیگر کسی به سراغ دین نروند و زندگیشان را بدون دین تدبیر کند.
قرآن برای تعقل بشری نازل شد
*دین اسلام در مقایسه با دینمداران مسیح چه اصولی را مطرح کرده است؟
-تمام این مسایل را با دین اسلام که چه اندازه به دانشمندان و عالمان اهمیت میدهد، مقایسه میکنم. خداوند میفرماید که قرآن را نازل کرده تا مردم در آن تعقل کنند. این قرآن نور و برهان است و از مردم تدبر را میطلبد «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کَثِیرًا»، در قرآن آمده که خود جهنمیان در آخرت میگویند که «اگر تعقل میکردیم اهل جهنم نبودیم» یا در آیه دیگر «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ». اصولاً بدترین جنبندگان نزد خدا کران و لالانی هستند که نمیاندیشند و بهشت جای عقلا است، کسانی از خدا خشیت دارند که عالم باشند. پیامبر (ص) میفرمایند «طلب العلم فریضةٌ علی کل مسلمٍ» : طلب علم فریضه است و ایشان سفارش کردند که «دنبال علم بروید هرچند اگر در چین باشد.»
سکولاریسم یک امر رد شده در اسلام است
نکته مهم در اسلام این است که وقتی به احکام و آموزههای دین (شریعت) نگاه میکنیم متوجه میشویم که سکولاریسم یک امر رد شده در اسلام است چرا که در این دین بدون حاکمیت امکان تحقق این آموزهها وجود ندارد. پیامبر (ص) میفرماید که «من مأمور شدم تا عدالت را بین شما پیاده کنم». عدالت نیز انواع و اقسام مختلف اعم از سیاسی، قضایی، اجتماعی و ... دارد که بدون حکومت محقق نمیشود.
در جای دیگری پیامبر (ص) در قرآن کریم میفرماید که «من مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را رواج دهم» بنابراین برای اینکه اخلاق به اوج برسد، باید نظام تعلیم و تربیت براساس آموزههای دینی باشد و حتی در روایات آورده شده که باید تعلیم و تربیت براساس تفکر دینی باشد یا در مبحث اعتقاد به ظهور امام عصر (عج) که در روایات داریم «روزی فرا میرسد که مردی از اهل بیت پیامبر (ص) -منظور همان ولی عصر (عج) است- ظهور میکند و دنیا را پر از عدل و داد میکند» بنابراین حضرت با این ظهور برای از بین بردن ظلم و جور باید حکومت تشکیل دهد، این اجرای عدالت جزو دین است.
پیامبر در دوران حیات خود حکومت تشکیل داد ما هم اگر اسوهمان ایشان است باید با تفکرات عادلانه دینی در جامعه حکومت داشته باشیم.
متولیان دینی و عالمان، مردم را به سمت دین جذب کنند
*اندیشههای سکولاریستی چگونه میتواند به جامعه اسلامی سرایت کند؟
-زمینههایی را که درباره بروز سکولاریسم در اندیشه غرب ایجاد شد، باید مدنظر قرار دهیم تا در جامعه خودمان بروز و ظهور پیدا نکند، مردم و اندیشمندان به این نتیجه نرسند که زندگی اجتماعی باید دور از تعالیم دینی باشد. متولیان دینی همانند پدری مهربان باشند و جوانان را فرزندان خود بدانند و به عالمان احترام بگذارند، همانگونه که در روایات آمده که ائمه ما چطور به عالمان بها میدادند. علاوه بر اینها باید تلاش شود تا عدالت در جامعه رواج پیدا کند و خدای نکرده برخوردهای ما ناپسند نباشد تا باعث بروز مشکلات شود البته برخی هم هستند که تحت تأثیر فرهنگ غرب تلاش میکنند این اندیشهها را ترویج دهند ولی ما باید خودمان برخورد مناسبی با مردم داشته باشیم و الگوهایی برای خودمان داشته باشیم و نشان دهیم که یک جامعهای که دین در آن حاکمیت دارد، چگونه میتواند مرجع پیشرفت و شکوفایی استعدادها باشد. بنابراین اگر خدایی نکرده افرادی به نام دین مرتکب مسایل غیراخلاقی شوند، عامل گریزان شدن جوانان از دین میشوند.
*در نهایت صحبت پایانی دارید؟
-با توجه به اینکه خاستگاه سکولاریسم جهان مسیحیت بوده و درست است که این تفکر در اسلام جایگاهی ندارد، دین ما سکولاریسم را نفی کرده و جامعه نیز با آن میانهای ندارد، با این حال باید با رفتار خوب عالمان دین، حاکمان و متولیان، برخوردارهای درست و منطقی در درون و خارج جامعه و بیان پویا، منطقی و مستدل سعی کنیم با اندیشه سکولاریستی ستیز کرده و حاکمیت دینی را حفظ کنیم.
براساس یک نکته در تفسیر آیه «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» امام راحل میگویند که مؤمنان با یکدیگر برادرند ،بنابراین اگر ما هم یک جامعه ایمانی داریم باید برای تعالی و پیشرفت با یکدیگر برادر و کمک باشیم.